داستان اکسیژن خیالی!

آخرین مطالب

تبلیغات

وبمستران هوشمند

داستان اکسیژن خیالی!

داستان

مردی شبی را در خانه ای روستایی می گذراند...؛

پنجره های اتاق باز نمی شد.

نیمه شب احساس خفگی کرد و در تاریکی به سوی پنجره رفت اما نمی توانست آن را باز کند.

با مشت به شیشه پنجره کوبید، هجوم هوای تازه را احساس کرد و سراسر شب را راحت خوابید.

صبح روز بعد فهمید که شیشه کمد کتابخانه را شکسته است و همه شب، پنجره بسته بوده است...!

" او تنها با فکر اکسیژن، اکسیژن لازم را به خود رسانده بود...!!!"

افکار از جنس انرژی اند و انرژی، کار انجام می دهد...

 

منبع:asriran.com


پیامک تبلیغاتی

تبلیغات متنی


تعداد بازديد : 547
اطلاعات بیشتر

بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش